وبلاگ هواداران Real Madrid

وبلاگ هواداران Real Madrid
بزرگترین وب رئال مادرید

به نقل از خبرگزاري فارس، مراسم انتخاب برترين‌هاي فوتبال جهان در سال 2012 دوشنبه شب در شهر زوريخ سوئيس برگزار شد که در ميان 3 بازيکن به نام‌هاي ليونل مسي، رونالد و اينيستا، مسي آرژانتيني موفق شد براي چهارمين بار عنوان بهترين بازيکن فوتبال جهان را به خود اختصاص دهد.

Free celebrity, entertainment and fashion photos!

در ابتداي اين مراسم سپ بلاتر، رئيس فيفا در سخناني به بحث نژاد پرستي در فوتبال اشاره کرد و تاکيد کرد اين موضوع بايد ريشه‌اي حل شود.

علي دايي، سرمربي راه‌آهن هم به عنوان برترين گلزن تاريخ جهان در اين مراسم حضور داشت و به مسي راي داد.

* 10 نفر از بارسا و رئال در تيم منتخب جهان

تيم منتخب جهان اعلام شد که بر اين اساس ايکر کاسياس، دني آلوز، جرارد پيکه، سرخيو راموس، فالکائو، مارسلو ژاوي، ژاوي آلونسو، اينيستا، ليونل مسي و رونالدو 11 بازيکن اين تيم بودند.

در تيم منتخب سال 2012 فقط فالکائو غريبه بود از تيم اتلتيکو مادريد انتخاب شد و 10 نفر ديگر بازيکنان تيم هاي رئال مادريد و بارسلونا بودند.

*پياسانديچ بهترين مربي فوتبال زنان شد

پياسانديچ موفق شد عنوان بهترين مربي سال 2012 زنان جهان را کسب کند. اين مربي سوئدي موفق شد در المپيک 2012 لندن، تيم ملي زنان آمريکا را قهرمان کند.

رقباي او نوريو ساساکي از تيم ملي فوتبال زنان ژاپن نايب قهرمان المپيک لندن و برونو بيني از تيم ملي فوتبال فرانسه بودند.

*ويسنته دل بوسکه بهترين مربي جهان شد

در بخش بهترين مربي فوتبال، ويسنته دل بوسکه سرمربي تيم ملي فوتبال اسپانيا با کسب اکثريت آرا اين عنوان را بدست آورد.

دل بوسکه در اين بخش با جوزپه گوارديولا و ژوزه مورينيو رقابت داشت.

*جام رياستي فيفا در دستان قيصر

 فرانس بکن بائر اسطوره و قيصر فوتبال آلمان در اين مراسم جايزه رياستي فيفا را به خود اختصاص داد تا يک بار ديگر نا اين ستاره سال‌هاي دور زنده شود.

* جايزه بازي جوانمردانه به آسيايي‌ها رسيد

در بخش بازي جوانمردانه فوتبال ازبکستان انتخاب شد که اين جايزه را رئيس فدراسيون فوتبال ازبکستان دريافت کرد.

*جايزه پوشکاش به ميروسلاو استاچ رسيد

جايزه بهترين گل به ميروسلاو استاچ رسيد. وي اين گل را در ديدار فنرباغچه مقابل گنچلربيرليگي ترکيه به ثمر رساند. گل فالکائو دوم و گل نيمار نيز در رده سوم قرار گرفت.

وي پس از دريافت جايزه گفت: خيل خوشحالم از اين جايزه و بايد از هم بازي هايم در باشگاه و تيم ملي تشکر ميکنم.

اين جايزه معروف به جايزه پوشکاش، ستاره فقيد لهستان است.

*ابي وامباخ بهترين بازيکن زن فوتبال جهان شد

ابي وامباخ بازيکن تيم ملي آمريکا به عنوان بهترين فوتباليست زن در سال 2012 برگزيده شد. اين فوتباليست آمريکايي با مورگان،هموطن خود و مارتا برزيلي دارنده 5 عنوان بهترين بازيکن زن جهان رقابت داشت.

*مسي مرد سال فوتبال جهان شد/ رکورد جديد براي مستطيل سبز

 ليونل مسي مهاجم آرژانتيني بارسلونا براي چهارمين بار عنوان بهترين بازيکن فوتبال جهان را از آن خود کرد و توپ طلا را به دست آورد.

مسي که در سال 2012 در مجموع 91 گل به ثمر رسانده از بازيکناني مثل زين‌الدين زيدان و رونالدو برزيلي که هر کدام سه بار به عنوان بهترين بازيکن سال جهان انتخاب شده‌اند، پيشي گرفت.

مسي براي کسب اين عنوان با کريستيانو رونالدو مهاجم پرتغالي رئال مادريد و آندرس اينيستا هافبک بارسلونا به رقابت پرداخت.

مسي پس از اين عنوان اظهار داشت: کسب اين عنوان برايم غير قابل باور و حرف زدن در مورد آن سخت است. از همه هم بازي هايم، دوستان و خانواده‌ام سپاسگذارم و تشکر ويژه‌اي از همسرم و فرزندم دارم.

* لبخندهاي معنادار رونالدو در ميان تشويق‌هاي حاضرين که براي دريافت جايزه بهترين بازيکن جهان توسط مسي بود، جالب توجه بود.

فلورنتینو پرز ، کریستیانو رونالدو را به سمت زوریخ همراهی کرد . ستاره پرتغالی امشب در همایش کنگره شهر سوئیس برای مراسم توپ طلا شرکت می کند چرا که یکی از سه گزینه برترین بازیکن است .

در تیم برتر سال نیز 9 بازیکن رئال شامل کاسیاس ، مارسلو ، په په ، راموس ، ژابی ، مودریچ ، اوزیل ، بنزما و رونلادو شانس انتخاب شدن دارند که از میان آنها مارسلو و راموس به همراه پرز راهی زوریخ شدند .
از بارسلونا نیز پیکه راهی سوئیس می شود که اخیرا عکسی از خودش در کنار مسی ، اینیستا ، ژاوی و آلوس در راه سفر منتشر کرده بود . ساندرو راسل ، رئیس بارسلونا به همراه بورتمیو ، نایب رئیس این باشگاه و زوبیزارتا ، مدیر ورزشی بارسا نیز راهی زوریخ شده اند .
فالکائو به عنوان گزینه انتخاب شدن بهترین گل سال نیز در این سفر حضور خواهد داشت و گواردیولا نیز از نیویورک حضورش را اعلام کرده است هر چند که مورینیو اعلام کرده که راهی زوریخ نمی شود .

as
http://img.kiosko.net/2013/01/07/es/as.200.jpg
کریستیانو نا امید نمی شود
آدان فیکس شد ، اخراج شد و در دقیقه 6 جایش را به کاسیاس داد
هو شدن مورینیو در زمان اعلام نامش توسط بلندگوی ورزشگاه

marca
http://img.kiosko.net/2013/01/07/es/marca.200.jpg
کریستیانو نابغه ، مورینیو فاجعه
نمایش شهامت ، جاه طلبی و استعداد توسط کریستیانو
مورینیو باز هم ایکر را به سود آدانی روی نیمکت نشاند که 6 دقیقه در زمین بود و پس از یک اشتباه مهلک اخراج شد
برنابئو ، کاسیاس را تشویق کرد و مربی هو شد
هت تریک ژابی پرایتو
مورینیو :" فقط در این جا این اتفاق می افتد ، در کشورهای دیگر احترام بیشتری می گذارند "

el mundo deportivo (نسخه سن سباستین)
http://img.kiosko.net/2013/01/07/es/mundodeportivo_gipuzkoa.200.jpg

فرصت از دست رفته
سوسیه داد با وجود هت تریک پرایتو و 76 دقیقه برتری نفری نتوانست برنده شود


|| برنامه پخش زنده مراسمFIFA Ballon d'Or Gala 2012||

دوشنبه 91/10/18 :: ساعت 21:00











| Channels |


British Eurosport HD
British EuroSport 1
Fox Soccer Channel
Sportsnet World

باز هم کریستیانو بود که با روحیه جنگندگی خود رئال مادرید را نجات داد تا تیم مورینیو با وجود بازی بدش به سوسیه داد غلبه کند .

Free celebrity, entertainment and fashion photos!

تصمیمات عجیب مورینیو ، اولین بازی سال 2013 رئال مادرید را به یک بازی ملال آور تبدیل کرد . آدان که " با تصمیم فنی " در ترکیب رئال قرار گرفته بود ، به غیر فنی ترین شکل ممکن ، رئال را ده نفره کرد تا رئال تا لبه " ضربه فنی " شدن هم برود . اسین و آربلوا ، دو بازیکن محبوب مورینیو حتی در مقابل بازیکنان سطح پائین سوسیه داد نیز اتوبان به راه انداخته بودند تا مشخص شود که اگر کریستیانو نباشد ، دستپخت نامطبوع مورینیو می تواند فضاحتی تاریخی به بار آورد .
در همان آغاز بازی ، این بنزما بود که از ضعف خط دفاع سوسیه داد استفاده کرد تا با پاس خدیرا در موقعیتی تک به تک ، دروازه حریف را بگشاید . کریم گویا فهمیده بود که مشکل اصلی اش در سال 2012 ، گربه بودنش است چرا که این بازی ، با مدل موهای جدیدش خود را به شکل خروس در آورده بود که برایش نتیجه بخش هم بود چرا که با یک گل و یک پاس گل ، از معدود خوب های رئال بود .
اما شروع خوب رئال با افتضاح آدان به هم ریخت . چوب خدا به مربی پرتغالی صدا نداشت . او که با تصمیم فنی بالاتر از بهترین دروازه بان پنج سال اخیر فوتبال جهان روی نیمکت قرار گرفته بود ، به شکلی احمقانه به حریف پنالتی داد تا اخراج شود و بازی را کسالت بار کند . اتفاقا "تفاوت فنی " کاسیاس و آدان هم همین بود . این که مسلما کاسیاس می دانست که باز شدن دروازه اش در دقیقه 6 ، خیلی هوشمندانه تر از ده نفره شدن تیمش می تواند باشد .
کاپیتان محجوب رئال مادرید ، با طمانینه و بدون آن که استرس به دل خود راه دهد ، جای کایخون به زمین آمد ، هر چند که در مهار پنالتی ژابی پرایتو ناکام بود و بازی به نتیجه 1-1 کشیده شده بود .
تصمیم عجیب مربی ، تاثیرش را روی کاپیتان گذاشته بود و کاسیاسی که بی تمرکز تر از همیشه بود ، در آغاز حضورش در زمین کاملا گیج می زد هر چند که پس از دقایقی دوباره راه افتاد .
بازی آرام دنبال می شد و دو تیم روی اشتباهات خط دفاع همدیگر به موقعیت می رسیدند . خدیرا که در غیاب کایخون جلوتر کشیده بود ، چند موقعیت هم پیدا کرد که در نهایت روی یک کرنر ، پس از شوت کاروالیو با ضربه نرم پشت پا دروازه براوو را گشود تا تیمش را پیش بیاندازد .
اما دیری نپائید که خط دفاع آشفته و بی روح رئال مادرید ، باز هم جلوی سوسیه داد زانو زد تا پرایتو با تعلل عناصر تدافعی رئال نظیر آربلوا و اسین به سادگی با کاسیاس تک به تک شود و دروازه کاسیاس را باز کند تا دو تیم با نتیجه تساوی به رختکن بروند .
مورینیو حتی می دانست که خرید 30 میلیونی اش ، لوکا مودریچ هم نمی تواند به کارش بیاید و به همین علت ترجیح داد که تغییر چندانی در نیمه دوم نداشته باشد .
قناعت سوسیه داد به تساوی باعث شد که آرام آرام بازی تحت کنترل رئال بیافتد که بالاخره روی یک ضد حمله ، این بنزما بود که با پاسی عمقی ، توپ را برای کریستیانو فرستاد تا کاپیتان رئال در این بازی ، با ضربه ای محکم و دقیق ، شلیک نجات رئال را به دروازه براوو بنوازد .
دقایقی بعد ، ستاره پرتغالی یکی از آن کاشته های تماشایی خود را به طاق دروازه سوسیه داد چسباند تا خیال هواداران رئال برای بازگشت به جزیره آرامش راحت شود ، البته اگر مربی تیم دوباره قصد فرافکنی و جنجال سازی را نداشته باشد .
هیگوائین که به جای بنزما به زمین آمد ، در همان بدو ورودش به زمین ، تیر دروازه حریف را به لرزه در آورد که دقایقی بعد ، پرایتو از جا ماندن آربلوا که یک اتفاق مرسوم در بازیهای رئال است ، استفاده کرد تا فاصله را کمتر کند و نتیجه را 4-3 کند .
در ادامه با اخراج استرادا از سوسیه داد ، بازی متعادل تر شد و در ده دقیقه پایانی ، رئال با ورود مودریچ تیم حاکم بر میدان بود .
در هر صورت هیچ تردیدی نیست که مورینیو با این ترکیب چینی و با این وضعیت باید برای بازی با اوساسونا در پامپلونا ماتم بگیرد چرا که کریستیانو ، ستاره تیمش غایب خواهد بود و او دوباره باید به امثال اسین دل خوش کند . شاید پرز با دیدن این بازی ، بتواند که بیش از پیش تلاش هایش را برای تمدید قرارداد رونالدو ادامه دهد .

کارلوس مارتینز ( استاتوس چند روز پیش ) :

" هر شب قبل از خواب پسرم را می بوسم و برای کریستیانو دعا می کنم . او زندگی فرزند 3 ساله مرا به او بازگرداند . پیش از آن که بهترین بازیکن دنیا باشد ، او نماد یک دوست واقعی و یک انسان بزرگ است ."

در مورد جام جهانی :

" هدف ما قهرمانی در جام جهانی 2014 برزیل است و این کار با داشتن لیدر و کاپیتانی مانند رونالدو دور از دسترس نیست . "



جریان از این قراره که چن وقته پیش ، پس از بازی با بوسنی ، به مارتینز تو رختکن اطلاع دادن که پسرت سرطان خون داره و مارتینز هم شروع به گریه کردن کرده و بقیه هم بهش دلداری می دادن . این عکس گویاست :



همه مردد بودن برای اهدای خون . رونالدو اعلام آمادگی کرد و خونشو اهدا کرد و مارتینز هم واسه همین گفته واسش هر شب دعا می کنم .



رونالدو پس از اهدای خون گفته بود : " ما نیاز به آگاه کردن مردم برای اهدا کردن خون به نیازمندان هستیم . من هرگز بر روی بدنم خالکوبی و تتو نکرده ام تا بتوانم خونم را در مواقع نیاز به بیماران اهدا کنم ."

اين سه ركورد شكن!

به گزارش فوتبال آنلاين اين مثلث آتشين با به ثمر رساندن 101 گل در فصل جاري تاريخ ساز شدند و نام رونالدو،ايگوآين و بنزما در صدر جدول گل زن ترين خط حمله تاريخ رئال مادريد قرار گرفت.

   رئال مادريد تا كنون فصل رويايي را پشت سر گذاشته است.حضور در نيمه نهايي ليگ قهرمانان اروپا و تكيه زدن بر صدر جدول لاليگا حس غرور مادريدي ها را به اوج رسانده است.150 گل زده ركورد پايتخت نشينان در اين فصل بوده است.كريس رونالدو با 49 گل زده بهترين گل زن رئال مي باشد كه با ركورد پاياني سال گذشته خود فقط 4 گل فاصله دارد.cr7 استعداد پاسوري خود را هم به رخ كشيده و با 10 پاس گل كه هفت عدد از آن ها به ايگوآين و بنزما بوده در رده ي سوم پاسور هاي لاليگا قرار گرفته است.كريم با 28 و گونزالو با 24 گل رده هاي بعدي گل رنان سفيد پوش را تسخير كرده اند.

  جمع اين اعداد ركورد خيره كننده اي را به ما مي دهد:101 گل براي اين سه تفنگ دار.آن ها توانستند ركورد افسانه اي  95 گل پوشكاش،دي استفانو و پپيو را بشكنند كه در سال 1959 با پنجمين قهرماني اروپايي رئال به ثبت رسيده بود.سه فوروارد مورينيو در سال 2010 نيز به اين ركورد حمله كرده بودند اما توفيقي حاصل نشده بود.



 

http://estaticos04.marca.com/imagenes/2013/01/05/futbol/equipos/real_madrid/1357395385_extras_mosaico_noticia_1_1.jpgمرجع خبري رئال مادريد : کاسیاس جایزه انتخاب شدنش به عنوان بهترین دروازه بان جهان در سال 2012 توسط کمیته بین المللی آمار و تاریخ را به هوادارانش تقدیم کرد . 
دروازه بان رئال عکسی از خودش در فیکس بوک گذاشت تا پنجمین عنوان پیاپی خود را با شادمانی جشن بگیرد . وی نوشت :" خوشحالم که دوباره اسمم به عنوان بهترین برگزیده شد و می خواهم این جایزه را به هوادارانم تقدیم می کنم که همه چیز من هستند . "

 





بالاخره بازگشت ایگواین به تمرینات بنزما را دوباره به نیمکت فرستاد .

در تمرینات پنجشنبه و در بازی دستگرمی بنزما با بازیکنان اصلی تمرین نکرد . این در حالی بود که مهاجم فرانسوی تمرین چهارشنبه را به علت ناراحتی زانو از دست داده بود و پنجشنبه هم با تصمیم مورینیو دیگر با بازیکنان اصلی تمرین نکرد .

در آخرین تمرینات رئال مادرید ، ایگواین و رونالدو به تمرین پاسکاری و شوت و همکاری با اوزیل و دی ماریا مشغول بودند .

ایگواین پس از دو ماه مصدومیت دوباره به تمرینات آماده سازی رئال مادرید بازگشته است .

ژابی: میخواهیم سال جدید را با پیروزی آغاز کنیم .”

ژابی آلونسو این هفته باید مقابل تیم سابق خود به میدان برود . او که سابقه بازی در سوسیه داد را دارد گفت مادریدی ها میخواهند سال جدید را با برد آغاز کنند .

ژابی به خبرنگاران گفت:” ما میخواهیم سال 2013 را با پیروزی آغاز کنیم .”

” این بازی برای من دیداری خاص است . چون دوستان زیادی در تیم حریف دارم . و همچنین بخاطر اینکه این تیم نقش مهمی در دوران حرفه ای من داشته است . با اینحال الان وقت فوتبال بازی کردن است و فقط به تیم و بردن این بازی فکر میکنم .”

ژابی در مورد  وقفه ایجاد شده گفت:” تعطیلات کریسمس خوب بود چون ما شرایط خوبی در لیگ نداشتیم . اما امیدوارم با انرژی زیاد سالی از پیروزی رو آغاز کنیم . سالی که از دیدار یکشنبه شروع می شود و بازی های زیادی ادامه خواهد داشت .”

بخش سوم چکیده کتاب بیوگرافی سرجیو راموس ، در مورد افتادن کوپا دل ری از دستش ، سه مربی که تاثیر زیادی در دوران فوتبالش داشتند و پنالتی هایش مقابل بایرن و پرتغال اختصاص دارد .

http://s3.picofile.com/file/7607625913/sergio01_zpsafe15918.jpg

احساس یک قهرمان
یکی از دلایلی که بچه جوانی همچون من تصمیم می گیرد تا به رئال مادرید بپیوندد ، بردن جامهاست . حالا پس از هشت فصل سابقه ، می فهمم که اولین جام من که لالیگا با کاپلو بود ، شبیه هیچ کدام نبود . ما همیشه در مورد اولین هایمان صحبت می کنیم و این بار هم همین است . زمان و فوتبال تو را سرسخت تر می سازند . این گونه نیست که هر چقدر مطرح تر بشوی ، نسبت به موفقیت یا انسانیتی که داری سرسخت تر باشی اما فوتبال هر چیزی که داری را به تو یاد می دهد . درست مثل زندگی .
حضور با خانواده ام پس از بازی با مایورکا فوق العاده بود . والدین مادری من ، ره یس و خوان به برنابئو آمده بودند و با جام عکس می گرفتند . بازی قبلش در لاروماردا کلیدی بود . خیلی خوشحال شدم که تامودو به بارسلونا گل زد چرا که ما هم روزهای سختی داشتیم . رامون کالدرون ، مدیر وقت باشگاه پیش از آن که رسما قهرمان شویم دور زمین دور افتخار می زد . این چیزها را دوست نداشتم . مایورکا با گل وارلا پیش افتاده بود . خیلی نگران بودم . ره یس نتیجه را مساوی کرد و سپس دیارا با ضربه سر گل زد تا ره یس گل سوم را بزند .
سال بعدش با شوستر قهرمان شدیم . در بازی پامپلونا قهرمانی ما مسجل شد که آن جا هم قلبمان داشت می ایستد . حرکت گل هیگوائین را من شروع کردم . من جلو رفتم ، به دیارا پاس دادم و او به ال پیپیتا پاس داد . یادم است که باران شدیدی می بارید .
اما چیزی که مرا خیلی تحت تاثیر قرار می دهد ، حضورم در سیبلس است . آخرین بار برای سومین لالیگایم بود که مادریدیستاهای زیادی به خیابان ها آمده بودند و دور میدان جمع شده بودند . فوق العاده است که این همه مادریدیسمو را کنار هم ببینی . این که ببینی هواداران خیابان های آلکالا و کاستیانا را پر کرده اند ... هواداران بیشترین لذت را از این لحظات می برند و وقتی که از اتوبوس پائین می آی تا خوشحالی ات را با آنها تقسیم کنی ، این را درک می کنی .
البته ما هم پس از لالیگای قبلی به خاطر مفهوم و آماری که کسب کرده بودیم که به نظرم غیر قابل شکسته شدن هستند ، هیجان زده بودیم . آنها به خاطر چنین جامی باید به ما دو جام می دادند . در فصل پلگرینی هم همین گونه بود . ما 96 امتیاز گرفتیم . این باشگاه توقع قهرمانی دارد اما اعتقاد دارم که پلگرینی خوب کار کرد . او را تحسین می کنم ، شخصیت بزرگی دارد .
و البته باید به کوپا دل ری اشاره کرد که چگونه از دستم لیز خورد و افتاد . این بخشی از تاریخچه زندگی من شد . به سیبلس رسیده بودیم و من در سمت جلوی اتوبوس قرار گرفته بودم و جام را با هر دو دستم گرفته بودم . اتوبوس ناگهان ترمز کرد و من به جلو سر خوردم . یک نرده آن جا بود و من به آن تکیه دادم اما ناگهان اتوبوس راه افتاد و من به عقب کشیده شدم . معلق بودم که یک دستم را از کاپ برداشتم تا خودم را ثابت کنم . سعی کردم که آن را با دست دیگرم ببرم اما روی آن حرکت ، افتاد . وزنش خیلی زیاد بود ، تقریبا 20 کیلوگرم .
راستش هم تیمی ها به خاطر آن زیاد اذیتم نکردند و زندگی را برایم سخت نکردند . مورینیو از من پرسید که چه شده است و به من گفت که مهم این بود که آن را بردیم و اگر آن را انداخته ام به این معنی نیست که قهرمانی را از دست نداده ایم . علاوه بر این ، یک جام بدل برای چنین مواقعی تهیه شده بود و وقتی که به شهرداری و کاخ شهر رفتیم ، آن جام را با خود داشتیم .

سه مرد باهوش
از تمامی مربیانی که داشتم ، خیلی چیزها یاد گرفتم که زیاد هم بودند . اما اعتقاد دارم که سه نفر هستند که تاثیر ویژه ای روی دوران فوتبالم داشتند : خواکین کاپاروس که مرا کشف کرد ، لوئیز آراگونس که اولین بازی را در تیم ملی به من داد و با وجود رقابت بالایی که وجود داشت ، مرا در ترکیب اصلی قرار داد و ویسنته دل بوسکه که به من کاملا اعتماد کرد و باعث شد که حس کنم که بازیکن مهمی هستم .
البته بی عدالتی است که از پابلو بلانکو ، مدیر اجرایی سویا یاد نکنم ، کسی که در هشت سالگی من در آن جا بود و مرا می شناخت هر چند که هرگز مربی من نبود . او هنوز سر سمتش هست که این نشان از دانش و انسانیت او دارد . او اولین کسی بود که به من گفت که می توانم در رئال مادرید بازی کنم . در آن زمان فقط 16 سال داشتم .
با خواکین کاپاروس شروع می کنم ، یک مرد کلیدی در دوران فوتبالم ، یک مربی جسور که همیشه از بازیکنان آکادمی حمایت کرد و به همین خاطر ناواس ، ره یس ، کاپل و زنده یاد پوئرتا یا خود من به این جا رسیدیم . برای دیدن جلسات تمرینی آکادمی می آمد . پدرم او را می دید اما هرگز به من چیزی نمی گفت تا دچار استرس نشوم . شجاعتش را تحسین می کنم . باشگاه باپتیستا و دنی آلوس را خریده بود . اما او به ناواس ، پوئرتا و من اعتماد می کرد . به خاطر من ، آلوس را نیمکت نشین کرده بود . اعتماد زیادی به من داشت چرا که دو سال بود که بازی مرا می دید . سپس ناواس را در سمت چپ قرار داد تا آلوس را تبدیل به هافبک راست کند . هیچ کس چنین شجاعتی ندارد . کاپاروس نماد روح فوتبال است . ارزشهای فوتبال را در خود دارد و عاشق این ورزش است .
خاطرات مختلفی از او دارم . بهترین خاطره مربوط به وقتی بود که من به تازگی تمرین کردن با تیم اصلی را شروع کرده بودیم و باید یک بازی دوستانه در نزدیکی سویا برگزار می کردیم ، بازی که آن را " چمپیونونز لوی " می نامیدیم . بازیکنان جوان که معمولا کمترین دقایق را در بازیهای رسمی داشتند در چنین بازیهایی حاضر می شدند . قرار ما در استادیوم بود . اما ماشین مشکل پیدا کرد و زمانی رسیدیم که اتوبوس تیم رفته بود . پدرم به دنبالش دوید تا جلوی اتوبوس را بگیرد و من بتوانم سوار شوم . کاپاروس به راننده گفته بود که به حرکت ادامه دهد و توقف نکند . پدرم از من پرسید که چه کار کند و خودش هم پاسخ داد :" به دنبالش می رویم ، تو را با خودرو به زمین می رسانم . " در حالی که او داشت این کار را انجام می داد ، من تلاش کردم تا به صورت تلفنی با سرپرست تیم تماس بگیرم . ما 40 کیلومتر اتوبوس را دنبال کردیم ، تا این که توقف کرد تا تیم استراحت کوتاهی داشته باشد .
ما رسیدیم و نزد مربی رفتیم . سعی کردم که برایش توضیح دهم که چرا دیر رسیدیم و این که پشت ترافیک مانده ایم و ... پدرم نیز عذرخواهی کرد اما چیز دیگری نگفت . کاپاروس گفت :" خواهی دید که پس از این چطور هرگز تاخیر نخواهی داشت . چطور یک پسر بچه 16 ساله برای چنین فرصتی دیر می کند ؟ دفعه بعدی باید تشک بیاوری و از شب قبلش این جا بخوابی . " راست می گفت . من دیگر تاخیر نداشتم .
یکی از ویژگی هایی که همیشه در مورد خواکین دوست داشتم ، ارتباط دائمی بود که با هر بازیکن داشت . تو را تهیج می کرد و به تو چنان اعتماد به نفسی می داد که وقتی وارد زمین می شدی ، خودت هم باور می کردی که با این که تنها 16 سال داری و اولین بازی توست ، بهترین هستی . وقتی در ریازور اولین بازیم را داشتم ، به من گفت :" پسر ، همان طور باش که بلدی و همیشه بازی کرده ای "
یکی از خاطرات دیگرم با کاپاروس مربوط به اولین جلسه تمرینی من با تیم اصلی بود . خرس وسط بازی می کردیم که ناگهان من مارانیون را زدم . پابلو آلفارو و خاوی ناوارو هم در این بازی بودند . مارانیون به من گفت که بچه . من عذرخواهی کردم و گفتم که اتفاقی بوده است . کاپاروس که داشت اتفاقات را می دید ، به سمت ما آمد و تمرین را عوض کرد . او ما را آرام کرد و وقتی رفت ، مرا صدا زد و گفت :" دفعه بعد ، او را محکم تر می زنی و حق ندارد که اعتراض کند . "
او به بازیکنان آکادمی خیلی "شکر " می داد اما به ما اجازه نمی داد که زیاد خودمان را دست بالا بگیریم . تواضع و سختکوشی ، دو کلمه محبوب او بودند . برایم تاثیر بر انگیز بود که چطور می توانست که تیم را پیش از دربی ها مقابل بتیس مدیریت کند . درهای رختکن را با حرفهای بتیسی ها و پیغام های تحریک کننده پر می کرد .
با لوئیز آراگونس هم رابطی هاصی داشتم . همیشه از او ممنون خواهم بود . او مدل خودش بود و من هم دل خودم بودم . در آن موقع جوان تر بودم و کسی بودم که هرگز ساکت نمی شدم . یادم است که در بازی دومی که در بلگراد داشتم ، 19 ساله بودم . مرا فیکس کرد . زمین خیلی نرم بود و کفش هایی با کف آلومینیومی پوشیده بودم که میخ هایش خیلی بلند تر از میخ کفش هایی بود که معمولا به پا می کردم . خب ، میخ کف کفش های من معمولا بلند تر از بقیه است . بین دو نیمه نزد من آمد و گفت :" بچه جان ، چه کفش هایی می پوشی ؟ " من پایم را بلند کردم تا به او نشان دهم . به من گفت :"میخ های کفش کوتاه هستند . " با این کار مرا ساکت کرد و فهمیدم که می خواهد به من بگوید که حواسش به من بوده است و نظرش عوض نمی شود چرا که دیده که دلیل اشتباهات من ، میخ کفشم نبوده است .
پس از آن فهمیدم که اشتباه کرده ام اما حقیقت این است که من واکنش نشان دادم و شروع کردم به بهتر شدن . این همان چیزی بود که لوئیز می خواست . دیگر مشکلی پیش نیامد . من از او خیلی ممنونم چرا که به من به عنوان یک بچه ، فرصت داد تا بازی کنم . من باید جای میشل سالگادو را می گرفتم ، بازیکنی که با سالها تجربه ، یار فیکس رئال مادرید بود . او فکر کرد که این بهترین حرکت برای تیم بود ، پس از این کار را انجام داد .
کاپاروس نیز خیلی بیشتر به لوئیز بود تا ویسنته . دل بوسکه به دو تای دیگر هیچ شباهتی ندارد . ویسنته به مسائل به شکل دیگری نگاه می کند ، هر چند که همه شان هدف یکسانی داشتند . ویسنته از همه نظر یک "پلیس خوب " است . او هرگز نمی خواهد آزارت دهد و همیشه چیزهای خوبی برایت دارد . نمی تواند شخصی بهتر از این باشد . برای خیلی سخت است که به چیزهایی که نمی خواهد " نه" بگوید .
با او از یک دفاع کناری به یک دفاع وسط تبدیل شدم . اعتقاد دارم که او این جا به جایی را پیش از آن که اتفاق بیافتد ، دیده بود اما این کار را انجام نمی داد چرا که به یک دفاع راست نیاز داشت و مرا داشت . این موضوعی نبود که در اولویتش باشد چرا که دفاع وسط های متعددی در تیم ملی اسپانیا داشتیم و او نمی خواست که جایشان را تنگ کند . مصدومیت پویول پیش از یورو باعث شد که بالاخره تصمیمش را بگیرد . البته این اتفاق هم زمان با وقتی رخ داد که من در رئال مادرید هم دفاع وسط شده بودم .
ویسنته یک آدم بزرگ و بسیار مودب است . او همیشه از من حال نامزد و خانواده ام را می پرسد . خیلی خونگرم است . همیشه جویای احوال من است چرا که از طریق فرناندو هیرو کاملا از حال من خبر دارد .

پنالتی چیپ ، ازشخصیت بد تا قهرمان
این حقیقت که یک مدافع هستم به این معنی نیست که نتوانم کاشته یا پنالتی بزنم . هیرو نیز در کل دوران فوتبالش پنالتی و کاشته می زد و هیچ کس در موردش فکر منفی نمی کرد . به همین خاطر است که درک نمی کنم که این کار من توسط برخی به شکل منفی مورد توجه قرار گیرد . از زمانی که شروع به بازی کردم ، همیشه می خواستم که گل بزنم . بارها شده بود که به والدینم بگویم :" امروز می خواهم گل بزنم و به شما تقدیم کنم . " من در تیم هایم در سویا ، با تیم منتخب سویا و تیم محلی آندلوس نیز کاشته ها و پنالتی ها را می زدم . در نیمه نهایی مسابقات زیر 19 سال اروپا هم در ضربات پنالتی ، توپم را به گل تبدیل کردم .
ذهنیت من اول دفاع کردن است و بعد حمله . پنالتی مقابل بایرن در نیمه نهایی چمپیونزلیگ پارسال ، اولین پنالتی بود که خراب کردم . برایم آزار دهنده بود که برخی افراد بدون آن که گذشته ام را بدانند ، هر چه دلشان می خواست گفتند . این باعث شد که استرس پیدا کنم . این فشار باعث شد که بهترین بازیم را داشته باشم ... آنها باید بدانند که هر چه فشار بیشتر باشد ، من مطمئن تر می شوم و اوضاع برایم روبراه تر می شود . آنها حتی کنایه می زدند که من باید دیرتر پنالتی می زدم . اما کریستیانو و کاکا که دو پنالتی اول را زدند هم خراب کردند . این که آنها پنالتی هایشان را خراب کرده بودند ، فشار را روی من بیشتر نکرد . پنالتی خراب کردن من را باید مثل هر پنالتی خراب کردن دیگری به شمار می آوردند اما اشتباه من ، اشتباه سرجیو راموس بود و مال بقیه نه . بسیاری دیگر شامل متخصص های این ضربات ، پنالتی هایشان را خراب کرده بودند و این قدر در موردش صحبت نشده بود .
درک می کنم که انعکاس زیادی داشته باشد چرا که در نیمه نهایی بود و رئال مادرید سالها بود که به فینال نرسیده بود . البته اعتقاد دارم که به اصالت من و این که سویایی و آندلوسی بودم هم ربط داشت ... اما کاملا مطمئن بودم که چطور می خواستم آن ضربه را بزنم . نقطه پنالتی شرایط خوبی نداشت پس من توپ را کمی عقب تر گذاشتم که داور به من گفت که توپ باید روی گچ باشد پس آن را جا به جا کرد . من روی پای اتکای خود درست تمرکز نکردم و بد به توپ ضربه زدم . آن را بارها دیدم . می دانم که چه شد . محکم به آن ضربه نزدم ، بلکه به جای این که سه سانتی متر بالاتر ضربه بزنم ، به سه سانتی متر پائین ترش ضربه زدم . این سه سانتی متر بود که همه چیز را عوض کرد .
آن شب قرار بود که به همراه خانواده و دوستانم که از سویا آمده بودند شام بخورم اما به خانه رفتم . هیچ حسی نداشتم . تنها چیزی که به خانواده ام گفتم این بود که دفعه بعد که پنالتی بزنم ، پنالتی چیپ خواهم زد . روز بعدش دوباره پنالتی زدم و همین طور روزهای بعدش . می دانستم که افراد فکر می کرده اند که آماده نبودم پس از من حمایت می کردند . هر روز پس از جلسات تمرینی ، تمرین پنالتی می کردم . می دانستم که نمی توانم نا امید باشم . این یک خار در چشم من بود اما در فوتبال همیشه جا برای انتقام هست . خانواده و نامزدم لارا از همه چیزی که در این باره گفته و شنیده شد ، اذیت شدند .
در طول یورو ، تمرین پنالتی می کردیم چرا که می دانستیم از مرحله یک چهارم یورو ،ضربات پنالتی می توانند بازیها را تعیین کنند . پیش از بازی با پرتغال تمرین شوتزنی کرده بودیم ، اما نه در مقابل دروازه . من با پیکه و ژابی تمرین می کردم و سعی کردم که ضربات چیپ بزنم . من حتی مقابل ایکر و رینا هم این گونه ضربه زدم . می دانستم که چه کار می کنم .
وقتی در آن بازی به ضربات پنالتی رسیدم ، دیدم که برخی بازیکنان پیش مربی می روند . من مستقیما نزد او رفتم و گفتم که یکی را می زنم . از من پرسید که آیا مطمئن هستم که من گفتم کاملا اطمینان دارم . وقتی زمان پنالتی ها رسید ، به نزد آلبیول رفتم و گفتم :"چوری ، می خواهم پنالتی چیپ بزنم . نوبت من رسیده است . چوری ، نگاه کن ، این زمان من است . "پیکاچو " در راه است . " این ضربه را "پیکاچو " می نامیدیم . این را به هیچ کس دیگر نگفته بودم .
می دانستم که چطور باید به توپ ضربه بزنم . به دروازه بان نگاه کردم و به اشخص دوست داشتنی زندگی ام فکر کردم . به مادر بزرگم و پنالتی ام مقابل بایرن مونیخ فکر کردم . به خودم گفتم :" وقتش رسیده که تاریخ را عوض کنی ، سرجیو . " مطمئن بودم که آن را گل می کنم . همان حسی را دارم که یک گاوباز در زمان ورود به میدان دارد و نمی داند که موفق می شود یا ناکام .
من توپ را روی نقطه پنالتی گذاشتم و چهار ، پنج قدم عقب رفتم . به سرعت جلو رفتم ، طوری که انگار می خواهم محکم ضربه بزنم اما به زیر توپ ضربه زدم . " پیکاچو " . وقتی که توپ جهید و دروازه بان روی زمین افتاد ، فهمیدم که قرار است که گل شود .
لحظه آزادی بخش بود و فهمیدم که ورق فوتبال به سمت من برگشته است . وقت نداشتم تا به هیچ چیز دیگر فکر کنم چرا که هم تیمی هایم دورم جمع شده بودند . فکر کدم اولین کسی که آمد ، خسوس ناواس بود که "بز کوهی " صدایش می کنیم . رینا به من گفت :" اوله ، دمت گرم !" مربی به من هیچ چیز نگفت . پیش از نیمه نهایی تمرین پنالتی کرده بودیم و من هرگز پنالتی چیپ نزده بودم . به دل بوسکه گفته بودم که وقتی زمانش برسد ، پنالتی چیپ می زنم و او پاسخ داده بود که وقتی فرصتش برسد ، جرئت نخواهم داشت . من گفتم :" حالا می بینیم . " آن قدر مودب بود که نمی خواست که هر چیزی که کس دیگری می توانست بگوید را تکرار کند .





قیمت سرسام آور 122 میلیون پوندی رونالدو ، میتواند هر خریداری را منصرف کند . اما به نظر می رسد منچستر یونایتد در حال تدارک برای بازگرداندن بازیکن سابق ـشان هستند .

طبق آخرین گزارشات فرگوسن به دنبال یک پیشنهاد 60 میلیونی به اضافه نانی و ده خیا است .

باشگاه رئال مادرید به دنبال تمدید قرارداد ستاره پرتغالی با افزایش سالانه 6 میلیونی دستمزدش هست که هنوز به نتیجه مشخصی نرسیده است .

 

 
ژوزه مورینیو از اهداف خود در سال 2013 گفت . مربی پرتغالی که در سال 2012 به یک لالیگای رویایی و یک سوپرکاپ اسپانیا رسیده است امیدوار است سال جدید هم مثل سال گذشته موفقیت آمیز باشد .

مورینیو از اهداف شخصی اش گفت:” امیدوارم من و همسرم در سلامتی رشد فرزندانمان را ببینیم . برای اینکه آنها همه زندگی ما هستند .”

” در فوتبال نیز امیدوارم سخت کار کنیم و سال جدید همانند سال 2012 ، مملو از خوشحالی باشد .”

اولین بازی رئال مادرید در سال 2013 ، یکشنبه هفته بعد مقابل سوسیه داد خواهد بود .

 

 

پس از نیمکت نشینی پر سر و صدای کاسیاس مقابل مالاگا ؛ حالا این دروازبان 31 ساله به حمایت از مورینیو پرداخت و گفت هر کاری میکند تا دوباره به ترکیب برگردد .

ایکر در این مورد گفت:”سخت تلاش می‌کنم تا برای جایگاهم در تیم بجنگم. این هدف من است ولی مربی است که تصمیم می‌گیرد در بازی بعدی حضور یابم یا نه. مورینیو حمایت کامل ما را دارد.”

“من هم اوضاعم عالی است. من ماشین نیستم و باید هر روز تمرین کنم. زمان‌هایی هست که حس عالی بودن ندارم اما مشکلی هم ندارم. هر بازیکن باید پیش از هر بازی خود را آماده کند. هم از نظر فنی و هم در دید آیتور (کارانکا) و سیلوینو (لورو). من از دومی درس‌های بسیاری آموخته‌ام.”

مادرید 16 امتیاز کمتر از بارسلونا در لالیگا دارد. کاسیاس می‌گوید: «هنگامی که اوضاع عالی پیش نمی‌رود یعنی روحیه ما پایین است. بازیکنان باید انتظارات بیشتری داشته باشند و نباید ناراحت باشند. هدف ما این است که جاه‌طلب بمانیم. روزی که آرزویی نداشته باشم این‌جا نخواهم بود. ما 16 امتیاز کم داریم و این چیزی نبود که در آغاز سال 2013 بخواهیم. اما همان‌گونه که گفتم باید تلاش کنیم این فاصله را کن کنیم. می‌دانم کار ما دشوار است اما محال نیست.»

بخش دوم از چکیده بیوگرافی سرجیو راموس مربوط به چهار زن مهم زندگی اوست : مادرش پاکی ، خواهرش مریم ، برادر زاده اش دانیلا و مادر بزرگش ره یس . او همچنین در مورد رویاهایش برای بچه دار شدن گفته است . 

پاره های تن من
تا زمانی که بچه های خودم را داشته باشم ، با توجه به این که بچه ها را خیلی دوست دارم ، برای مادرم ، خواهرم و برادر زاده ام دانیلا جایگاه ویژه ای قائل خواهم بود . نفر چهارم مادر بزرگم است که البته بخشی دیگر را به او اختصاص خواهم داد .
 

http://s1.picofile.com/file/7605106983/libro11.jpg

من خیلی " مامانی " هستم . اگر خواهرم ، چشم راست مادرم است ، من چشم چپ او هستم چرا که به خاطر فوتبال من ، از خود گذشتگی زیادی کرد . اعتمادی که به مادرم دارم حتی دوستانم را هم شگفت زده می کند . همه چیز را به او می گویم ، همه چیز . هیچ چیز را پشت گوش نمی اندازم . او بیشتر دوست من است تا این که مادرم باشد . 
وقتی بچه بودم ، پدرم کمی سختگیر تر بود . او کسی بود که وقتی کار بدی می کردیم ، ما را تنبیه می کرد یا سرمان داد می زد . مادرم محرم اسرار من بود . اگر پدرم مرا تنبیه می کرد و می گفت که حق بیرون رفتن و فوتبال بازی کردن ندارم و مستقیما باید از مدرسه به خانه بیایم ، پیش مادرم می رفتم و با هم نزد پدرم می رفتیم تا از حرفش عقب نشینی کند . پدرم ما را نمی زد اما وقتی که ما را تنبیه می کرد همیشه یک لنگه کفش در دستش بود . از آن استفاده نمی کرد اما این باعث می شد که به حرفش توجه کنیم .
در خانواده ام ، همیشه در مورد هدیه دادن بخشنده بودیم و صبر نمی کردیم تا تولد کسی یا کریسمس شود تا هدیه بدهیم . یادم است که بارها به فروشگاه رفتم تا برای مادرم یک شاخه گل بخرم . فکر کنم اولین هدیه جدی که به او دادم ، یک زنجیر بود . او یک زنجیر طلایی داشت که متعلق به مادر بزرگم بود . وقتی که 14 یا 15 سال داشتم ، عاشق آویختن چیزهای مختلف به خودم هستم ، دوست داشتنی بود . بارها شده بود که بدون این که بداند ، جعبه جواهرش را باز کرده باشم . دوست داشتم که آن زنجیر را به خودم بیاویزم . یکی از آن روزها ، این زنجیر را با خودم سر تمرین بردم و احتمالا کسی آن را از کوله پشتی ام قاپ زده بود چرا که آن موقع مثل حالا خبری از قفل نبود . تا مدتی فکر می کردم که این در طول تمرین از جیبم افتاده است و تا یک ماه ، نزدیک به هزار بار دور زمین چرخیدم و آن را پیدا نکردم . به همین خاطر فکر کردم یکی آن را قاپ زده است . مادرم در مورد زنجیر پرسید و به او گفتم که آن را برداشتم اما پس دادم . البته که هرگز به او نداده بودم چرا که آن را نداشتم و او این را از روز اول می دانست اما چیزی به من نگفت . فقط از من بپرسید تا ببیند که چه می گویم .

http://s2.picofile.com/file/7605106234/2012_12_0901.jpg


با اولین پولی که در آوردم ، به جواهر فروشی رفتم و یک زنجیر مشابه خریدم . همان نبود اما حداقلش این بود که چیزی که گم کرده بودم را برگرداندم . مادرم این کارم و معنای احساسی اش را دوست داشت .
مادرم همیشه به خاطر سبک زندگی اش ، بیش از بقیه از فوتبال اذیت می شد . او بیش از انسان های عادی تحت تاثیر قرار می گیرد ، چون که خیلی آدم خوبی است ، درست مثل خواهرم . پدرم همه چیز را تجربه کردم و برادرم و من از ضربات سخت ، هنوز چیزهایی یاد می گیریم . مسائل برای مادر و دخترم بیش از بقیه گران تمام می شود چرا که آنها دیدگاه دیگری نسبت به زندگی دارند . آنها در پر قو زندگی می کنند . آنها اعتقاد دارند که هر کسی در دنیا خوب ، ساده و صادق است اما کمتر آدمی این چنین است و به همین خاطر آنها حسابی آزار می بینند .
مادرم همیشه به من هدیه می دهد . حتی به خوبی می داند که چه باید به من بدهد و همیشه مناسب ترین چیز را هدیه می دهد . همیشه از سلیقه من آگاه است . آخرین هدیه ای که به من داد ، حلقه طلا بود که به خواهر و برادرم هم داد . هر سه تایمان یک نمونه از آن را داریم . درون این حلقه دست خطی است که نوشته شده است :" مادرت همیشه به شدت دوستت دارد . "
یادم است که وقتی بچه بودم برایم کتانی جدید خریده بود . مدلش نایک بود و رنگش نقره ای و سورمه ای . حسابی ذوق کرده بودم و اصلا آن ها را از پایم در نمی آوردم . در آن زمان ، پول لازم برای خورد و خوراک و ریخت و پاش داشتیم . چند سال قبلش ، لحظات مشکل تری را تجربه کرده بودیم .
خواهرم مریم ، نقطه ضعف من است . اگر دختری شبیه او را ملاقات می کردم ، تا حالا ازدواج کرده بودم و بچه داشتم . او تنها دختر خانه ماست . چند ماه بزرگتر از من است اما همیشه هر جا می رویم با هم هستیم . او خاص و دوست داشتنی است . وقتی کوچک تر بودم ، اجازه نمی دادم با من بازی کند . من با یک سری از بچه ها و یک گروه دوستان یکسان به گردش می رفتم و من اجازه نمی دادم که او با من بیاید . به او می گفتم که باید با دختر ها بپرد . او پیش پدرم می دوید و پدرم مرا سرزنش می کرد . خواهرم حتی به من کایه می انداخت و به من خندید چرا که می دانست که هرگز مورد سرنش قرار نمی گیرد . تقریبا هر روز کنار هم می خوابیدیم . اتاقم با رنه یکسان بود اما چون که او همیشه دیر به خانه می آمد یا دیرتر می خوابید ، پیش مریم می رفتم .

http://s3.picofile.com/file/7605106555/libro10.jpg


مریم تابستان گذشته ازدواج کرد و این یکی از بزرگترین روزهای زندگی من بود . می شد حتی فصل مخصوص به این اتفاق را در این کتاب بنویسم . گریه کردم ، خیلی گریه کردم . اهل گریه کردن نیستم اما به مرور زمان ، لطیف تر شدم و بیشتر احساساتی می شوم . دیدن این که خواهرم بزرگترین گام زندگی خود را بر می دارد ، مرا خوشحال کرد . مریم از این نظر که همیشه مورد حفاظت خانواده بوده ، یک آدم عادی نیست . از آن لحظه حس کردم که قرار است که مستقل تر شود اما حقیقت این است که زندگی اش درست مقبل سابق است . او کل روز را با خانواده و همسرش است . شوهرش از وقتی بچه بودیم ، دوست هر دوی ما بود .
لحظه ای که به محراب رفت شروع به گریه کردم . قبلش هم چند قطره اشک در هتل آلفونسوی هشتم ریخته بودم چرا که به نظرم خیلی زیبا شده بود . اما وقتی که به کلیسا آمد و به هم نگاه کردیم ، چشمان او هم تر شد اما نمی توانست گریه کند چرا که آرایشی که داشت ، خراب می شد . برایم مهم نبود که داشتم مثل یک پسر بچه کوچک گریه می کردم . دو دفعه قبلش که گریه کردم هر دو به خاطر ناراحتی بودند . در مراسم ختم مادر بزرگم و پوئرتا . اما این بار از سر خوشحالی اشک می ریختم .

http://s1.picofile.com/file/7605106662/libro12.jpg


افراد خانواده ام از این که گریه کردن مرا می دیدند ، سورپرایز شده بودند اما برایم مهم نبود . این احساسی بود که از درونم می جوشید . گریه خوبی بود و اگر دوباره آن صحنه را ببینم ، دوباره گریه می کنم . این اوج بسیاری از احساسات بود و دوست دارم که دوباره چنین تجربه ای داشته باشم . من و مریم سلیقه های یکسانی داریم و مثل هم فکر می کنیم . به خاطر طبیعت و طرز فکرش نیم توان با او بحث کرد چرا که خیلی احساسی است و وقتی که مورد سرزنش قرار گیرد ، زود سرخورده می شود . حتی اگر سر موضوعی با هم بحث کنیم ، قهرمان دو روز هم دوام نمی آورد ، در مورد مادرم نیز همین طور است . آنها خودشان پا پیش می گذارند و قهر را می شکنند چرا که من کمی لجوج هستم . البته حالا کمی کاهش پیدا کرده است . تا چند سال پیش هرگز عذرخواهی نمی کردم اما حالا زمانی که بدانم اشتباه کرده ام ، این کار را انجام می دهم .

http://s2.picofile.com/file/7605107197/libro13.jpg


سومین پاره تنم ، دانیلاست . دختر رنه ، تنها برادر زاده ام . دوست دارم بچه هایم مثل او باشند . برای پدر شدن هیجان زده ام . همیشه بچه ها را دوست داشته ام . او اولین بچه خانواده ما و اولین نوه والدینم است . همان طور که قبلا گفتم ، همیشه حس می کنم که اولی با بقیه فرق دارد . هر بار او را می بینم که این اتفاق زیاد هم می افتد چرا که یا او به مادرید می آید یا من به سویا می روم ، برای بچه درا شدن خیلی هیجان زده می شوم . در حقیقت درست مثل بچه خودم است . گل در دانمارک با تیم ملی را به او تقدیم کردم ، هر چند که در آن زمان هنوز متولد نشده بود . او بچه زیبا و فوق العاده ایست . در خانواده مان ، همه شیفته او هستند . در طول یوروی قبلی ، وقتی می دیدم که هم تیمی هایم جام را با بچه هایشان در زمین پس از فینال تقسیم می کردند ، حسودی ام می شد . اما باز هم دانیلا را داشتم .
او به من می گوید :"تیتی " (عمو) و من به او می گویم " جیگر" یا " دانیلای من " . او با مادرش در سویا زندگی می کند و اغلب به برنابئو می آید .

مادر بزرگم ، ره یس
مادر بزرگ مادری من در کاماس زندگی می کرد و به شدت به ما نزدیک بود . آنها در مرکز شهر زندگی می کردند ، نزدیک زمین فوتبال در حالی که ما در محله ای به نام آتالایا زندگی می کردیم . زمانم را بیشتر با آنها می گذراندم تا پدر بزرگ و مادر بزرگ پدری ام . من هرگز مادر بزرگ دیگرم ، ننا را ملاقات نکردم چرا که پیش از متولد شدنم فوت شده بود . پدر بزرگ دیگرم پپین نیز وقتی 14 ساله بودم از پیش ما رفت .
هر روز ، توققی هم در خانه مادر بزرگم داشتیم . وقتی در کاماس بازی می کردم ، از زمین تمرین تا خانه شان می دویدم و بعد ها این کار را در زمان بازگشت به خانه از شهرک ورزشی وسیا انجام می دادم . همیشه توقفی داشتم تا پدر بزرگ و مادر بزرگم را ببینم . یکشنبه ها برای غذا خوردن به خانه آنها می رفتیم و افرادی از خانواده که در آلکالا گوادایرا زندگی می کردند هم می آمدند .

http://s1.picofile.com/file/7605107525/libro14.jpg


مادر بزرگم ، ره یس فوتبال را خیلی دوست داشت . راستش نوه اش را هم خیلی دوست داشت . بازیهای من را در تلویزیون می دید و حتی گاهی به پیزخوان می آمد . وقتی که لگد می خوردم ، مرا سرزنش می کرد .:"چرا اجازه می دهی تو را بزنند ؟ قلم پایشان را می شکنم !" پدر بزرگم خوان هم فوتبال و گاوبازی را دوست داشت . در کاماس تب گاوبازی وجود دارد و به همین خاطر کورو رومرو و پاکو کامینو از آن خطه رشد کردند . به هر صورت او بلیط های سالانه بازیهای سویا را می خرید . در ابتدا نور چشمی مادر بزرگم ، رنه بود اما وقتی من بزرگ تر شدم ، محبوب او شدم . به من می گفت :" قند عسلم چطور است ؟ بلوند خودم چطور است ؟ عزیز دلم چطور است ؟" این گونه مرا صدا می کرد .
یک روز در خانه اش بودیم و به او گفتم که می خواهم با اولین دستمزدم ، حمامش را بازسازی کنم . حمامی که داشت ، خیلی قدیمی و کوچک بود بیشتر شبیه حمام اسباب بازی بود . این حتی خطرناک تر هم بود چرا که یک پله دم در ورودی آن وجود داشت . من سر حرفم ماندم . روزی که پول دستم آمد و می خواستم به او بدهم ، از من پرسید که چرا آشپزخانه اش را هم تغییر نمی دهم . این کار را هم کردم . چند ماه بعدش از من یک اتاق ناهار خوری جدید خواست و کاری که کردم این بود که خانه نزدیک همان جا برایش خریدم که خیلی مدرن تر و راحت تر بود . این راهکار بهتری بود تا این که خانه قدیمی را اتاق به اتاق بازسازی کنیم . خاله هایم هنوز همان جا زندگی می کنند .
او از این که یک نوه فوتبالی دارد لذت می برد . همیشه با پدر بزرگم برای دیدن بازیهای فوتبال می رفت . او روز 9 ژولای 2011 فوت شد . من باید به مجلس عروسی دوستم در سویا می رفتم و روز 11 ام به همراه تیم به لس آنجلس می رفتم . گریه خوبی داشتم . کریسمس قبلش ، خیلی مریض شده بود . ما در خانه دهات بودیم و باید آمبولانس برایش خبر می کردیم . او بیماری آلزایمر داشت و امیدوارم شش ماه آخر زندگی او نصیب هیچ کس نشود . برایم ناراحت کننده بود که ببینم چطور شرایطش بد و بدتر می شود . خیلی سخت بود . در چنین شرایطی شاید بهترین راه ، سریع ترین راه باشد که بتواند که از غذاب کشیدن هر کسی جلوگیری کند . وقتی که فوت شد ، داشتم چرت بعد از ظهرم را می زدم . با صدای گریه خواهرم بیدار شدم . مادرم و من ، لباس صورتی محبوب مادر بزرگم را به او پوشاندیم (صورتی رنگ محبوب خودم هم هست) و او را در تابوت گذاشتیم . او در آرامگاه والدین پدری من به خاک سپرده شد .

http://s2.picofile.com/file/7605108060/sergiolibro01.jpg


من همیشه او را به عنوان زنی دوست داشتنی که همیشه مرا به رقص می آورد ، حتی در زمانی که به علت مشکلات زانو به سختی می توانست حرکت کند ، به یاد می آورم . وقتی که سرطانش تشخیص داده شد قرار بود که شش ماه زندگی کند اما 20 سال بیشتر زنده ماند . خوشحالم که او را شاد نگه داشتم و توانست که در لحظات بزرگ من سهیم باشد . حیف که مراسم ازدواج خواهرم را از دست داد . این دو هم روابط بسیار خاصی با هم داشتند .
حالا تمامی گلهایم را با نگاه کردن به ابرها به او تقدیم می کنم . پیش از این ، گلهایم را به پپین و ننا تقدیم می کردم .

همچون بیوگرافی کاسیاس ، فراز هایی از کتاب بیوگرافی "سرجیو راموس : قلب ، شخصیت و هیجان " به تدریج در سایت قرار می گیرد . چند فصل ابتدایی به روابط ورزشی و سبک بازی او ارتباط دارند . از دورانش در سویا گرفته تا انتقالش به رئال و موفقیت هایش در تیم ملی اسپانیا . با توجه به این که تقریبا هر کسی از این داستان ها به خوبی آگاهی دارد ، از این فصل ها گذر می کنیم تا به فصل جالبی به نام " تیم برتر زندگی من " برسیم که از زبان سرجیو راموس نقل شده است و تنها بخش کتاب است که زبانش " اول شخص " است . 

افراد من
افراد من خانواده من هستند . آنها در طول دوران زندگی من برایم مهمترین بوده اند . کسانی هستند که به من ثبات حرفه ای و شخصی داده اند . در سالها اولم ، زمانی که در تیم جوانان سویا بازی می کردم ، نقشی کلیدی برای من ایفا کردند . آنها هنوز هم همین گونه هستند چرا که همواره با من بوده اند . وقتی به مادرید رفتم ، قید همه چیز را زدند تا در کنارم باشند . بسیاری از فوتبالیست های جوان به این دلیل از راه به در می شوند که کسی نیست که از آنها مراقبت کند و پندهای خوب برایشان نجوا کند . پدرم خوزه ماریو برادرم رنه نزدیک ترین افراد به من بوده اند اما پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هایم ، مادرم و خواهرم نیز نقش مهمی داشته اند ، درست مثل دوستان دوران کودکی ام که آنها را بخشی از خانواده ام می دانم .

http://s1.picofile.com/file/7604722040/sergiolibro07.jpg

همیشه برایم آزار دهنده بوده است که در مورد افرادم بد گفته شود . وقتی که اوضاع برایم روبراه نیست و بازیهای بد پشت سر هم انجام می دهم ، این اتفاق انجام می شود . اما وقتی که قهرمان می شوم هرگز آن ها مورد توجه قرار نمی گیرند . آنها همیشه همین جا بوده اند و هرگز نا امیدم نکردند . می خواهم که از این فرصت استفاده کنم و به هواداران بگویم که خیلی از چیزهایی که گفته شده صحت ندارد . من به لطف افرادم به این جا رسیده ام . جسارت من زمانی پدید آمد که از برادر و پدرم انتقاد شد چرا که آنها چیزهای زیادی را فدا کرده بودند تا از من دفاع کنند . به ما طوری نگاه شد که انگار چون از سویا و آندلوس آمدیم ، همیشه اوقات خوشی داشته ایم . اما آنها چیزهای زیادی به من یاد دادند . پدرم می دانست که چطور مرا بزرگ کند . او هیچ گاه نه زیادی از من انتقاد کرد و نه زیادی تمجید . 
زمان هایی بود که مداخله اش برای این که به شخصی که حالا هستم ، تبدیل شوم نقش قابل توجهی ایفا کرد . وقتی که در سال اولم در رده نوجوانان بودم ، کاپاروس شروع کرد تا مرا برای تمرین با تیم اصلی فرا بخواند . این لحظه ای کلیدی بود . یا باید مدرسه را ترک می کردم یا این که به کلاس های شبانه می رفتم چرا که جلسات تمرینی در ساعات صبح برگزار می شدند . نمراتم مردود می شد . بدون درس خواندن باید امتحان می دادم . مدیر مدرسه به والدینم گفته بود که حضورم در مدرسه کم شده هر چند که این با حضورم در تمرینات قابل توجیه بود . باید تصمیم می گرفتم . یادم است که پدرم با من جلسه گذاشته بود . او می دانست که فوتبال را جدی گرفته ام . برادرم رنه خیلی خوب بود و حتی در تیمهای دسته سوم بازی می کرد اما او مسئله را جدی نگرفته بود چرا که علاقه دیگری داشت و فوتبال برایش فقط یک تفریح بود .
در حالی هر روز به خانه می آمدم که از تمرینات روز مره خسته و بی حال می شدم چرا که این تمرینات خیلی سخت تر از چیزی بودند که به آن عادت داشتم . من غذا می خوردم و باید دو تا سه ساعت می خوابیدم تا شرایطم ایده آل شود . یادم است که گاهی سر کلاس ها یا در حال درس خواندن در خانه ، خوابم می برد . فهمیدم که فوتبالیست حرفه ای شدن ، نیاز به تعصب و تعهد روزی 24 ساعت دارد . در صحبت با پدرم ، او به من گفت که می توانم خودم را وقف چیزی که می خواهم ، کنم اما اگر فوتبال را انتخاب کردم باید تمام وجودم را برایش بگذارم . اگر همه چیز روبراه بود ، می توانم ادامه دهم . اگر نه ، باز هم زمان وجود دارد تا کار دیگری را برای خودم انتخاب کنم .

http://s3.picofile.com/file/7604722575/sergiolibro08.jpg

هم او و هم مادرم نگران بودند که قید درس را بزنم و پس از آن در فوتبال موفق نشوم . حتی با این که سر کلاس شبانه می رفتم نیز نمی توانستم به درس خواندن ادامه دهم چرا که فوتبال کل وقت من را تصاحب می کرد . حالا دوست دارم که زبان انگلیسی و موضوعات دیگر را مورد مطالعه قرار دهم . پدرم از این نظر خیلی از من توقع داشت . او امید زیادی به من بسته بود هر چند که از او خواستم ، به خصوص در مقابل والدین دیگر زیاد تعریف نکند . افتخاری است که پدرت هر لحظه از تو حمایت کند . او با رنه هم صحبت کرد و به او گفت که آماده باشد و خودش را طوری تربیت کند که روزی 24 ساعت را با من سپری کند و امورات مرا راس و ریس کند . پس من می توانستم که به طور کامل روی فوتبال تمرکز کنم . رنه به او گوش داد . از این نظر می توان او را سایه من دانست . حالا هم همین طور است . کل روز با هم در ارتباط هستم . البته هر روز با والدین و مادرم صحبت می کنم . تا همین چند وقت پیش ، همه با هم زندگی می کردیم اما من تصمیم گرفتم که مستقل شوم . 
طبیعی است که با توجه به این همه ارتباط با پدرم ، او بارها مرا ملامت کرده باشد . این خوی جنگجویانه اش را من هم دارم چرا که از او این را گرفته ام . او خیلی روراست و صریح است و به همین خاطر مورد احترام است . من همیشه آن چه در ذهنم بوده را بی پرده گفته ام و این برای من گاهی مشکلاتی هم ایجاد کرده است . اما بیشتر لحظات خوب داشتم تا بد . این که می بینم پدرم پس از موفقیت هایم اشک می ریزد ، مرا احساساتی تر هم می کند . این را زیاد نمی گوید اما در ایام کریسمس همیشه به من می گوید :"دوستت دارم " یا " به تو افتخار می کنم . " گریه پدرم را فقط دو بار دیده ام : یکی زمانی که پدر بزرگم فوت شد و دیگری در زمان قهرمانی جام جهانی .
رنه مثل پدر دوم من است . علاوه بر آن ، دوست و برادرم است . من همیشه همه چیز را در کل زندگی ام به او گفته ام . همیشه ندیده ام که ضعف داشته باشد یا گلایه کند . مسئولیتی که پدرم برایش گذاشت ، یک هدف و تعهد شخصی بود . من به لطف افرادم تبدیل به آدم فعلی شده ام .

حقیقت در مورد پیوستنم به رئال مادرید
من فقط یک بچه بودم ، هیچ تجربه ای نداشتم و هیچ چیز نبرده بودم . برای من رئال مادرید ، یک کهکشان دیگر بود . یک چیز دست نیافتنی . رویای کل زندگی ام این بود که بازیکن سویا شوم . با تمام قلبم سویایی بودم . با بایریس به پیزخوان هم رفته بودم . تیم دوم من دپورتیوو بود چرا که بایریس و آبی های ریازور ، گروه های هواداری دوست هم بودند . به همین خاطر است که پرچم دپور را در اتاقم داشتم یا همین طور پیراهن ببتو و پوستر ریوالد. در همان تابستان ، روزنامه ها هر روز در مورد انتقال احتمالی می گفتند ...

http://s1.picofile.com/file/7604721719/sergiolibro03.jpg

در پایان آگوست در اردوی تیم ملی بسر می بردم که من و برادرم تصمیم گرفتیم که با کت و شلوار سفید عکس بگیریم تا کمی ماجرا را بامزه تر کنیم چرا که ماجرا خیلی جنجال ساز شده بود . من یک کت و شلوار جدید خریدم . ین برایم شانس آورد چرا که همه چیز خوب پیش رفت . به عنوان بازیکن سویا به اردو رفتم و به عنوان بازیکن رئال مادرید بیرون آمدم . هم تیمی هایم با من شوخی می کردند .یکی از من می پرسید که نکند می خواهم به مراسم بهترین ها بروم ، دیگری می گفت که انگار آمده ام عروسی و ... خواکین هم یک کت و شلوار روشن داشت که کمی به کرم می زد . هر دو لباس هایمان را از یک فروشگاه خریده بودیم . 
با مدیر سویا در دفترش مکالمه ناخوشایندی داشتیم . هرگز نمی خواستم این را فاش کنم اما فکر می کنم که حالا زمانش رسیده که هواداران بدانند که به من چه گفت . ما اولین بازی خود در لالیگا را هم انجام داده بودیم و سه ، چهار روز مانده بود تا بازار نقل و انتقالات بسته شود . مدیر سویا به من گفت که یک بازیکن آکادمی هرگز نباید به فکر پول در آوردن در سویا باشد . این برایم خیلی آزار دهنده بود . هر چند که هنوز خیلی بچه بودم اما به او گفتم که فراموش نکند که سویا به لطف بازیکنان آکادمی خود تبدیل به یک باشگاه بزرگ شده است . چند ماه قبلش ، زمانی که خبر تمایل باشگاه های متعدد اسپانیایی به من مطرح شده بود ، ما پیشنهاد تمدید قرارداد مادام العمر به باشگاه دادیم که نپذیرفتند . این قراردادی ده ساله بود که تنها شرطش این بود که می خواستیم که دستمزد به اندازه بازیکنان بزرگ تیم بزرگسالان شود که همیشه یک خارجی بود . به مدیر گفتم که خوب است که به آنهایی که از خارج می آیند خوب پول بدهد اما می خواستم بفهمد که آنهایی که از رده های پایه می آیند هم باید به همان اندازه مورد توجه قرار گیرند .
در نهایت انتقال انجام شد . این یک انتقال بود . مردم داستان را فقط از زبان یک طرف شنیده اند و به همین خاطر در طول این سالها وقتی به پیزخوان بر می گشتم علیه من شعار می دادند . واقعیت این است که سویا همان طور مرا فروخت که بازیکنان دیگرش را فروخته بود . در ابتدا می خواستم که یک کنفرانس مطبوعاتی داشته باشم تا شرایط را توضیح دهم و مهمتر از هر چیز با هواداران وداع کنم اما به من توصیه کردند که این کار را نکنم .

http://s2.picofile.com/file/7604721498/sergiolibro02.jpg

پیوستنم به رئال مادرید هیجان انگیز بود : معارفه ، استادیوم ، هواداران و ... در ذهنم فکر هایی کرده بودم که چطور می تواند باشد اما هرگز گمان نمی کردم که این قدر فوق العاده باشد . کم کم داشتم با اسطوره هایم در یک رختکن قرار می گرفتم . وقتی که باید با روبرتو کارلوس و زیدان روبرو می شدم ، قلبم تند تند می زد . همین طور رونالدو ، بکام ، رائول و کاسیاس که دو تای آخری را از تیم ملی اسپانیا می شناختم و کمک زیادی به من کردند . آنها همیشه حواسشان به من بود . 

عاشق خالکوبی
پشت گوش چپ : کلمه چینی برای " گرگ " که حیوان مورد علاقه ام است. (قبلا هم گفته بود که علت دیگرش شباهت این کلمه چینی به مخفف اسمش یعنی SR است) .
ساعد راست : یک جن است . 14 ساله بودم . (اولین خالکوبی اوست) . وقتی پدرم فهمید بی اندازه عصبی شده بود . در آن موقع خالکوبی خیلی مد بود و من هم این یکی را انتخاب کردم .
مچ دست چپ : اول اسم پدر و مادرم است و بین آن عدد شانس من یعنی هفت به القبای رومی قرار گرفته است . 
انگشت میانی دست چپ : اول اسم سه خواهر و برادرم است . هر سه ما این خالکوبی را داریم هر چند که حرف بالایی توفیر می کند .

 

http://s3.picofile.com/file/7604723331/tatuajes.jpg

مچ دست راست : نامهای ما به زبان عربی است . رنه هم این خالکوبی را دارد . مچ من زینت بیشتری هم دارد و در کنار اسمم ، 4 کوچک به حروف عربی هم قرار گرفته است . بقیه اش مربوط به ترکیبی از حروف زبان قبایل مائوری است . 
کتف ها : نقل قول هایی از سیسرون (قیلسوف رومی) . روی کتف راست نوشته شده است :" روحیه مرگ دروغ می گوید ..." پیش از کلمه "مرگ " یک چهار رومی قرار گرفته که اشاره به روزی دارد که پدرم متولد شد و پس از " دروغ می گوید " عدد 27 قرار گرفته که اشاره به روز تولد مادرم دارد . روی کتف چپ نوشته شده است :" ... به سلامتی آنهایی که زنده هستند . " پیش از "آنها" عدد 3 قرار گرفته که روز تولد خواهرم است و در آخر حرف شش رومی که روز تولد برادرم است .
بازوی چپ : تلفیقی از چند چیز با مفهوم شخصی است . مریم مقدس ، مسیح ، یک جمله به ایتالیایی (خانواده ام ، خون من است) ، ستاره داوود به یاد مادر بزرگم ننا که به من یک ستاره طلایی داده بود که اغلب آن را به عنوان گردن بند به تن می کنم و کلمه "آزادی " به زبان انگلیسی .
بازوی راست : مخلوط چند چیز که هنوز کامل نشده است . این تلفیقی از احساسات است . نت های موسیقی ، الخیرالده (گنبد قدیمی در سویا که تبدیل به برج شد) ، با ستاره ای در کنار آن ، کلیدی برای قلبم ، دست فاطمه (یا "خمسه" به عنوان یکی از سمبل های ادیان مختلف) با مسیر چشم ، یک تاج ، یک صلیب ، دو لباس قدیمی نظامی با شماره 15 که شماره ام در تیم ملی اسپانیاست ... 
دست ها : نام والدینم هستند . روی دست راستم نوشته شده روبیو که لقب پدرم است و روی دست چپم " پاکی" حکاکی شده که نام مادرم است . 
دنده ها : جمله ای از نلسون ماندلاست که از فیلم "شکست ناپذیر " یاد گرفتم . "به خاطر روح دست نیافتنی ام از خدا ممنونم . من ارباب ... (در سمت راست) تقدیر خودم هستم ، کاپیتان روحم . 86-03-30" که همیشه او را تحسین می کرده ام و در موردش خیلی چیزها خوانده ام .
پائین کمر : نام خواهرم ، مریم را در کنار شماره 4 و نام برادرم رنه را به همراه یک صلیب قرار داده ام .
پائین شکم : این پاسخی به "S" است که موندی ، بهترین دوستم خالکوبی کرده بود . این "M" است که دو بال و دو انگشت دارد .
ساق پای راست : یک جام جهانی کوچک است که تاریخ 11-7-2010 روی آن قرار گرفته است .

 

[ چهارشنبه 13 دی1391 ] [ ] [ ارین ]

لیست 326 نفر بهترین گلزنان تاریخ فوتبال :

 

1 پله 541 گل

3 فرانس پوشکاس 511 گل

4 روماريو 489 گل

9 زيکو 406 گل

10 گرد مولر 405 گل

11 هوگو سانچز 394 گل

13 کارلوس بيانچي 385 گل

14 آلفردو دي استفانو 377 گل

71 به به تو 283 گل

72 ريوالدو 283 گل

73 آلن شيرر 281 گل

84 جوزپه مه آتزا 268 گل

86 هنريک لارسن 268 گل

87 هاکان شوکور 268 گل

91 تيري آنري 265 گل

99 رائول گونزالس 260 گل

102 مارادونا 259 گل

131 رونالدو 246 گل

147 ساني اندرسون 143 گل

151 استفان چاپيوسات 241 گل

163 رايان گيگز 237 گل

165 رود فان نيستلروي 237 گل

179 گابريل باتيستوتا 233 گل

184 ماريو ژاردل 231 گل

192 مانوئل پلگريني 230 گل

194 کني دالگليش 230 گل

200 گئورگه هاگي 227 گل

226 فرانچسکو توتي 221 گل

229 کارل هاينس رومنيگه 220 گل

232 سزار رودريگز 219 گل

234 آندره شوچنکو 219 گل

235 مارکو فان باستن 218 گل

248 اولگ بلوخين 217 گل

254 ساموئل اتوئو 214 گل

258 کريستيانو رونالدو 213 گل

280 هريستو استويچکف 208 گل

284 ميشل پلاتيني 207 گل

23 روبرتو باجو 206 گل

298 زلاتکو کرانچار 205 گل

299 ايوان زامورانو 205 گل

301 يورگن کلينزمن 204 گل

320 مارک ويدوکا 201 گل

232 دنيس برگ کمپ 201 گل

326 داوور شوکر 200 گل

 

نکته 1 : یه نفر که خیلیم ادعاش میشه تو گلزنی تو این لیست نیس ... اگه گفتین کیه ؟! خخخخ

نکته 2 : یه نگاه به لیست بندازین می فهمین که رئالیا غوغا کردن ... از فرانس پوشکاش بگیر تا داوور شوکر ...






لینک مستقیم|لینک کمکی (رودفایل)

حجم : 55 مگابایت

فرمت : mp4

ده خیا + نانی + 60 میلیون = رونالدو

ده خیا کلید انتقال رونالدو به یونایتد

شاید سران منچستر یونایتد حاضر نباشند ۱۲۲ میلیون یورو برای کریستیانو رونالدو بپردازند اما این انتقال با رقم ۶۰ میلیون یورو به علاوه داوید ده خیا و لوئیز نانی صورت بگیرد !

به گزارش The Sun کریس رونالدو برای تمدید قرارداد خود با کهکشانی‌ها خیلی تمایل نشان نداده است و همچنین رابطه بسیار خوب و علاقه ستاره پرتغالی به یونایتد احتمال حضور او در جمع شیاطین سرخ را افزایش می‌دهد.

حقوق هفتگی رونالدو مشکل دیگر شیاطین سرخ خواهد بود که به نظر می‌رسد اگر رونالدو واقعا مشتاق باشد به این تیم بازگردد باید کمی آن را کاهش دهد و این اتفاق خیلی دور از انتظار نمی‌باشد.

باشگاه فرانسوی پاریس سنت ژرمن هم بارها علاقه خود به این ستاره حال حاضر رئال را ابراز کرده است اما در شرایط کنونی به نظر نمی‌رسد رونالدو علاقه‌ای به حضور در تیمی جز منچستر یونایتد داشته باشد.




حضور سرزده فلورنتینو پرز در تمرین رئال در والدبباس ، توجهات زیادی را بر انگیخت . مدیر رئال مادرید در استادیوم دی استفانو در ساعت 15:58 ، دو دقیقه پیش از شروع تمرین حاضر شد که با استقبال زیادی مواجه شد . 
پرز با استقبال جمعی هواداران مواجه شد . او به جای این که به جایگاه ویژه برود ، به نزد هواداران آمد تا در کنار آنها عکس و امضا بگیرد و این باعث شد که ده ها نفر خود را به او برسانند و یک ساعت و نیم کامل از او عکس و امضا بگیرند .
فلورنتینو در آستانه ورود به سال 2013 که سال انتخابات است ، دید که هواداران علاقه زیادی به او دارند . پرز پس از تمرین هم به رختکن رئال رفت تا با مورینیو و تیمش دیدار کند .



پپه معتقد است رونالدو قراردادش با رئال مادرید را تمدید خواهد کرد .

این مدافع پرتغالی به Grande Area گفت:” رونالدو در رئال مادرید خوشحال است و میداند به تیم کمک میکند . من مطمئنم او قراردادش را تمدید میکند .”

” با اینحال نمیدانم مورینیو چه قصدی دارد . تنها خود مربی میداند که چه برنامه ای دارد . من امیدوارم بماند چون ما به او نیاز داریم .”

پپه در مورد وضعیت لیگ گفت:” بارسلونا بهتر شروع نکرده ، ما بد کار کرده ایم .”

ایکر کاسیاس ، بازیکن رئال در سفرش در لندن در طول تعطیلات کریسمس در نزدیکی یک کافه در این شهر عکس گرفت و گفت :" چه تصادف خوبی ! سیبلس در لندن با پرچم اسپانیا !"

http://as01.epimg.net/futbol/imagenes/2012/12/29/primera/1356797852_242230_1356797940_noticia_normal.jpg

کاسياس براي رئال هميشگي نيست.ما بايد در فکر قدرتمندتر کردن تيم باشيم و نه اينکه بازيکنان را بپرستيم.

 خوزه مورينيو که اخيرا با ايکر کاسياس دروازه بان تيم به مشكل خورده، تصميم دارد تا داويد ده خيا دروازه بان منچستر يونايتد را به جاي او در تيم قرار دهد.

 

پس از آنکه مورينيو در بازي مقابل مالاگا ،‌ کاسياس را نيمکت نشين کرد،درگيري بين اين دو به اوج خود رسيد.كاسياس براي شكايت از اوضاع پيش پرس رفت و مورينيو هم آدان را بهتر از كاسياس خواند.

همچنين مورينيو در آخرين مصاحبه خود در خصوص کاسياس گفت :

کاسياس براي رئال هميشگي نيست.ما بايد در فکر قدرتمندتر کردن تيم باشيم و نه اينکه بازيکنان را بپرستيم.

http://www.shiaupload.ir/images/84431778356095416290.jpg

مورینیو: فرگوسن نماد مربیان جهان است / دیدار هیجان انگیزی خواهد بود .

ژوزه مورینیو پس از دریافت جایزه بهترین مربی فوتبال جهان ، در سخنانی به حریف پیش رو در لیگ قهرمانان اروپا اشاره کرد .

این مربی پرتغالی در مورد یونایتد گفت:” ما مقابل تیمی قرار میگیریم که مربی اش نماد و سرآمد مربیان جهان است . فرگوسن تنها کسی هست که میخواهد در کنار یک مشروب خیلی خیلی خیلی گران با آدم گپ بزند . البته این سفر برای من گران خواهد بود زیرا باید مشروب گرانقیمتی بخرم .”

“این دیدار بسیار هیجان انگیز خواهد بود که رئال مادرید مقابل تیمی با فلسفه ای متفاوت قرار خواهد گرفت .”

مورینیو در مورد رونالدو گفت:” او ستاره است . همه میخواهند بازیکنی مثل او داشته باشند . به خاطر شخصیت و اراده ای که دارد . او جایش در تیم های بزرگ است .”

” هر مربی زمان خوب و زمان بد دارید . مربیگری و چینش از بین 20 25 بازیکن از کشورهای مختلف آسان نیست . برای من ایجاد انگیزه برای بازیکنان مهمترین هدف هر روزه ام است .”

در همایشی در دبی ، مورینیو جایزه "گلاب ساکر " را به عنوان بهترین و رسانه ای ترین مربی جهان جلب کرد . 
این جایزه را دیگو آرماندو مارادونا ساعاتی پس از حضورشان در کنفرانسی در دبی به او اهدا کرد . در این جلسه شخصیت های بزرگ فوتبال جهان حضور داشتند .

 

البته انتخاب فالکائو به عنوان بهترین بازیکن توسط این همایش نشان می دهد که این مراسم صرفا مراسمی تبلیغاتی برای عرب هاست تا بتوانند که با حضور چهره های مطرح در کشورشان ، توریسم را گسترش دهند و طبیعتا جایزه با اهمیتی نمی تواند به شمار برود .

با توجه به پایان سال ۲۰۱۲ میلادی، فدراسیون بین المللی آمار و ارقام لیست نهایی گلزنان باشگاهی جهانرا اعلام کرد.

لیونل مسی مهاجم بارسلونا با ۵۰ گل در لیگا در سال ۲۰۱۲ با ۴ گل بیشتر نسبت به کریستیانو رونالدو در رده نخست قرار گرفت و ستاره پرتغالی رئال مادرید در رتبه دوم قرار گرفت.

این در حالی است که کریم بنزما در شصت و یکم گلزنان باشگاهی جهان قرار گرفت.

پیش از این مسوت اوزیل به عنوان بهترین پاسور سال 2012 انتخاب شده بود.

جدا از کارهای دفاعی به نظر میرسد فعالیت های حجومی راموس نیز روز به روز بهتر می شود . طبق آخرین آمار منتشر شده راموس بین همه مدافعان لالیگا بیشترین شوت زده در چارچوب حریف را داشته است .

او تا اینجای فصل 28 شوت در چارچوب داشته است که تقریبا دو برابر نفرات بعدی است .

آمار فصل گذشته راموس 24 بوده است که هنوز به نیم فصل نرسیده ارتقا داده شده است .

as
http://img.kiosko.net/2012/12/28/es/as.200.jpg
اکیپ ، کاسیاس را بهترین دانست
روزنامه فرانسوی بهترین های سال خود را انتخاب کرد
چهار نفر از رئال و چهار تا از بارسا در این لیست هستند
فرانسه و انگلیس در انتظار کریستیانو
آلبیول :" می خواهیم که بماند ، بهترین است "

marca
http://img.kiosko.net/2012/12/28/es/marca.200.jpg
هدف : بیل
دفاع چپی که مهاجم شد
تماس رئال با تاتنهام برای پیدا کردن قیمت بازیکن 23 ساله ولزی که گلزنی را تضمین می کند
مورینیو او را می خواهد و فلورنتینو موافق است
قیمتش از 40 میلیون شروع می شود
نیمکت نشینی ایکر / آلبیول :" تیم بالاتر از هر چیزی است "
اوزیل بهترین بازیکن سال 2012 آلمان شد














درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش امدید
آرشيو مطالب
امکانات وب
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 51
بازدید کل : 131705
تعداد مطالب : 375
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1